کاش در آغوش تو . . می مردم .
تنها جایی که
لحظه هایش آکنده ام می کرد
از فراموشی ی عمیقی
که دردهایم را به تمامی
از یاد می بردم . .
کاش آن لحظه که
تپش قلبهامان یکی می شد
ضربان قلبم را
از کار می توانستم انداخت
تا تنها کنار لالایی ی نبض نفسهای تو
به خوابی ابدی بروم . . .
کاش میان دستهای تو که بودم
ساعتها می ایستادند
و ما
بر خطی ممتد از زمان
تا بی نهایت می رفتیم . .
تا جایی که رسالت انسان بر زمین
به انتها برسد
تا دوباره به هیات آدم و حوا
به سرزمین موعودمان
عروج کنیم.
تلخ ترین جدایی...برچسب : نویسنده : هستی sokot بازدید : 608